- خطبه ها
- اعراب پيش از بعثت
اعراب پيش از بعثت
«92»
(26) (و من خطبة له (عليه السلام))
إِنَّ اللَّهَ بَعَثَ مُحَمَّداً ((صلى الله عليه وآله)) نَذِيراً لِلْعَالَمِينَ وَ أَمِيناً عَلَى التَّنْزِيلِ وَ أَنْتُمْ مَعْشَرَ الْعَرَبِ عَلَى شَرِّ دِينٍ وَ فِي شَرِّ دَارٍ مُنِيخُونَ بَيْنَ حِجَارَةٍ خُشْنٍ وَ حَيَّاتٍ صُمٍّ تَشْرَبُونَ الْكَدِرَ وَ تَأْكُلُونَ الْجَشْبَ وَ تَسْفِكُونَ دِمَاءَكُمْ وَ تَقْطَعُونَ أَرْحَامَكُمْ الْأَصْنَامُ فِيكُمْ مَنْصُوبَةٌ وَ الْآثَامُ بِكُمْ مَعْصُوبَةٌ و منها فَنَظَرْتُ فَإِذَا لَيْسَ لِي مُعِينٌ إِلَّا أَهْلُ بَيْتِي
فَضَنِنْتُ بِهِمْ عَنِ الْمَوْتِ وَ أَغْضَيْتُ عَلَى الْقَذَى وَ شَرِبْتُ عَلَى الشَّجَا وَ صَبَرْتُ عَلَى أَخْذِ الْكَظَمِ وَ عَلَى أَمَرَّ مِنْ طَعْمِ الْعَلْقَمِ و منها وَ لَمْ يُبَايِعْ حَتَّى شَرَطَ أَنْ يُؤْتِيَهُ عَلَى الْبَيْعَةِ ثَمَناً فَلَا ظَفِرَتْ يَدُ الْبَائِعِ وَ خَزِيَتْ أَمَانَةُ الْمُبْتَاعِ فَخُذُوا لِلْحَرْبِ أُهْبَتَهَا وَ أَعِدُّوا لَهَا عُدَّتَهَا فَقَدْ شَبَّ لَظَاهَا وَ عَلَا سَنَاهَا وَ اسْتَشْعِرُوا الصَّبْرَ فَإِنَّهُ أَدْعَى إِلَى النَّصْرِ .
ص93
از خطبه هاى آن حضرت عليه السّلام است (كه پيش از حركت بنهروان فرموده):
قسمت أول خطبه
(1) بتحقيق خداوند متعال فرستاد حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله را در حالتى كه ترساننده بود جهانيان را از عذاب الهىّ و امين بود بر آنچه باو نازل مىشد، و شما اى گروه عرب در آن هنگام پيرو بدترين كيش بوديد (كه شرك و بت پرستى بود) و در بدترين جايگاه (حجاز) بسر مىبرديد (كه قحطى و فتنه و فساد در آنجا بسيار بود) در زمينهاى سنگلاخ و ميان مارهاى پر زهرى كه از آوازها نمى رميدند مانند اينكه كر بودند اقامت داشتيد، (2) آب لجن سياه را مى آشاميديد، و غذاى خشن (مانند آرد جو پر سبوس و آرد، هسته خرما و سوسمار) مى خورديد، و خون يكديگر را مى ريختيد، و از خويشاوندان دورى مى كرديد (بر اثر سختى معيشت و بدى اخلاق رعايت صله رحم نمى نموديد) (3) بتها در ميان شما نصب شده بود (ساخته دست خود را پرستش مى نموديد) و از گناهان اجتناب و دورى نمى كرديد (پس بسبب وجود مقدَّس حضرت رسول اكرم از آن زندگانى بد و فساد عقيده و همه گرفتاريها نجات يافتيد و در ميان مردم دنيا به سيادت و بزرگى مشهور شديد، اكنون آيا سزاوار است كه بر خليفه بحقّ و جانشين آن بزرگوار ياغى شده او را نافرمانى كنيد). (4) و قسمتى از اين خطبه است (كه پيشآمد خود را بعد از وفات حضرت رسول اكرم بطور اجمال بيان مى فرمايد: چون مخالفين خلافت را كه حقّ من بود غصب كردند): پس (در كار خويش) انديشه كرده ديدم در آن هنگام بغير از اهل بيت خود (بنى هاشم) ياورى ندارم (و ايشان هم نمى توانستند با آن همه مخالفين ستيزه كنند، لذا) راضى نشدم كه آنها كشته شوند، (5) و چشمى كه خاشاك در آن رفته بود بهم نهادم و با اينكه استخوان گلويم را گرفته بود آشاميدم، و بر گرفتگى راه نفس (از بسيارى غمّ و اندوه) و بر چيزهاى تلختر از طعم علقم (كه گياهى است بسيار تلخ) شكيبائى نمودم.
(6) و قسمتى دوم از اين خطبه است
(كه طريقه بيعت كردن عمرو ابن عاص با معاويه را بيان مى فرمايد، و مختصر اين قضيّه آنكه پس از فراغت از جنگ جمل حضرت به كوفه تشريف آورد و در آنجا به معاويه نامه اى نوشت و در آن از او بيعت خواست و آنرا بوسيله جرير ابن عبد اللّه بجلّى فرستاد، چون جرير وارد شام شد نامه را به معاويه داد، پس از آنكه معاويه نامه را خواند در انديشه فرو رفت و جرير را براى گرفتن پاسخ معطّل نگاهداشت و گروهى از مردم شام را طلبيد و راجع به خونخواهى عثمان با آنها سخن گفت، ايشان با رأى او موافقت نموده براى نصرت و ياريش خود را آماده نشان دادند، بعد از آن با برادرش عتبة ابن ابى سفيان در اين باب مشورت كرد، عتبه گفت: عمرو ابن عاص را در اين كار بكمك بطلب، زيرا تو
ص94
بفتنه انگيزى و رأى و تدبير او آگاهى، پس نامهاى بعمرو ابن عاص نوشت و در آن به كمالات او را بستود و به نصرت و يارى خويش و خونخواهى عثمان دعوتش نمود، عمرو در پاسخ او نوشت: نامه ترا خوانده مقصودت را فهميدم، بدان كه من حاضر نيستم از دين اسلام خارج شده به ضلالت و گمراهى و متابعت تو رو آورم و بروى علىّ ابن ابى طالب با آن همه فضائل و منزلت و شجاعت شمشير كشم، اى معاويه تو به مردن عثمان از حكومت شام معزول گشتى و بوسيله خونخواهى از او مى خواهى خلافت را براى خود بدست آورى و باين حيله مانند منى را نمىتوان فريب داد كه در راه تو از دين گذشته جانبازى نمايم، معاويه چون نامه او را خواند دانست كه بدون رشوه نمىتوان راضيش نمود، و مى دانست كه او خواهان حكومت مصر است، وعده حكومت مصر را باو داد، عمرو هم دنيا را بر آخرت اختيار كرده به معاويه پيوست، لذا حضرت مى فرمايد): عمرو به معاويه بيعت نكرد تا اينكه شرط كرد ثمن و بهايى (حكومت مصر را) در مقابل آن باو بدهد، پس دست فروشنده (دين بثمن دنيا) بركت نيابد، و عهد و پيمان خريدار (معاويه) سبب رسوايى او گردد، (7) پس (اكنون كه عمرو به معاويه پيوست) براى جنگ آماده شويد و لوازم آنرا فراهم كنيد كه آتش كار زار افروخته و روشنائى آن بلند شد، (8) و شكيبائى را شعار خود قرار دهيد (در جنگ پايدارى كنيد و صدمات آنرا متحمّل شويد) كه مهمّترين راه رسيدن بفتح و فيروزى و غلبه بر دشمن شكيبائى است.
- 1 . آغاز آفرينش آسمان و...
- 2 . پس از بازگشت از صفين
- 3 . خطبه شقشقيّه
- 4 . درباره زبير و بيعت او
- 5 . پس از رحلت رسول خدا
- 6 . آماده نبرد
- 7 . در مذمّت مخالفين خود
- 8 . درباره زبير و بيعت او
- 9 . درباره پيمان شكنان
- 10 . حزب شيطان
- 11 . خطاب به محمد حنفيه
- 12 . پس از پيروزى بر اصحاب جمل
- 13 . سرزنش مردم بصره
- 14 . در نكوهش مردم بصره
- 15 . در برگرداندن بيت المال
- 16 . به هنگام بيعت در مدينه
- 17 . داوران ناشايسته
- 18 . نكوهش اختلاف عالمان
- 19 . به اشعث بن قيس
- 20 . در منع از غفلت
- 21 . در توجه به قيامت
- 22 . در نكوهش بيعت شكنان
- 23 . در باب بينوايان
- 24 . ترغيب بتقوى و پرهيزكارى
- 25 . رنجش از ياران سست
- 26 . اعراب پيش از بعثت
- 27 . در فضيلت جهاد
- 28 . اندرز و هشدار
- 29 . در نكوهش اهل كوفه
- 30 . درباره قتل عثمان
- 31 . دستورى به ابن عباس
- 32 . روزگار و مردمان
- 33 . در راه جنگ اهل بصره
- 34 . امر بجنگ با مردم شام
- 35 . بعد از حكميت
- 36 . در بيم دادن نهروانيان
- 37 . ذكر فضائل خود
- 38 . معنى شبهه
- 39 . نكوهش ياران
- 40 . در پاسخ شعار خوارج
- 41 . وفادارى و نهى از منكر
- 42 . پرهيز از هوسرانى
- 43 . علت درنگ در جنگ
- 44 . سرزنش مصقله پسر هبيره
- 45 . گذرگاه دنيا
- 46 . در راه شام
- 47 . درباره كوفه
- 48 . هنگام لشكركشى به شام
- 49 . صفات خداوندى
- 50 . در بيان فتنه
- 51 . ياران معاويه و غلبه بر فرات
- 52 . در نكوهش دنيا
- 53 . در مساله بيعت
- 54 . درباره تاخير جنگ
- 55 . در وصف اصحاب رسول
- 56 . به ياران خود
- 57 . با خوارج
- 58 . درباره خوارج
- 59 . خبر دادن از پايان كار خوارج
- 60 . در باب خوارج
- 61 . هشدار به كشته شدن
- 62 . نكوهش دنيا
- 63 . تشويق به عمل صالح
- 64 . در علم الهى
- 65 . در آداب جنگ
- 66 . در معنى انصار
- 67 . شهادت محمد بن ابى بكر
- 68 . سرزنش ياران
- 69 . پس از ضربت خوردن
- 70 . در نكوهش مردم عراق
- 71 . درود بر پيامبر
- 72 . درباره مروان
- 73 . هنگام بيعت شورا با عثمان
- 74 . پاسخ به اتهامى ناروا
- 75 . اندرز
- 76 . نكوهش رفتار بنى اميه
- 77 . نيايش
- 78 . پاسخ اخترشناس
- 79 . نكوهش زنان
- 80 . وارستگى و پارسائى
- 81 . در صفت دنيا
- 82 . خطبه غراء
- 83 . درباره عمرو بن عاص
- 84 . در توحيد و موعظه
- 85 . صفات پرهيزكارى
- 86 . موعظه ياران
- 87 . در بيان هلاكت مردم
- 88 . مردم پيش از بعثت
- 89 . در بيان صفات خداوندى
- 90 . خطبة الأشباح
- 91 . پس از كشته شدن عثمان
- 92 . خبر از فتنه
- 93 . در فضل رسول اكرم
- 94 . وصف پيامبر
- 95 . وصف خدا و رسول
- 96 . در باب اصحابش
- 97 . در ستم بنى اميه
- 98 . در گريز از دنيا
- 99 . درباره پيامبر و خاندان او
- 100 . خبر از حوادث ناگوار
- 101 . در زمينه سختيها
- 102 . در تشويق به زهد
- 103 . هنگام رفتن بجنگ جمل
- 104 . صفات پيامبر
- 105 . وصف پيامبر و بيان دلاورى
- 106 . در يكى از ايام صفين
- 107 . حمد خداوند و بیان فضائل رسول اکرم
- 108 . در صفات كمال و جلال خداوند و اوصاف فرشتگان
- 109 . اندرز به ياران
- 110 . در مذمّت دنيا و دورى كردن از آن
- 111 . درباره ملك الموت
- 112 . در مذمّت دنيا و ترغيب به آخرت
- 113 . در اندرز به مردم
- 114 . در طلب باران
- 115 . در ستايش پيغمبر اكرم و بيان بعضى از صفات آن بزرگوار
- 116 . موعظه ياران
- 117 . ستودن ياران خود
- 118 . تحريض مردم به جهاد
- 119 . بيان فضيلتهاى خود
- 120 . درباره حكميت
- 121 . خطاب به خوارج
- 122 . هنگام نبرد صفين
- 123 . در سرزنش اصحاب خود
- 124 . تعليم ياران در كار جنگ
- 125 . در رابطه با خوارج
- 126 . درباره تقسيم بيت المال
- 127 . در خطاب به خوارج
- 128 . فتنه هاى بصره
- 129 . درباره پيمانه ها
- 130 . سخنى با ابوذر
- 131 . فلسفه قبول حكومت
- 132 . در پارسايى در دنيا
- 133 . در ستايش حقّ تعالى
- 134 . راهنمائى عمر در جنگ
- 135 . نكوهش مغيره
- 136 . در مسئله بيعت
- 137 . درباره طلحه و زبير
- 138 . اشارت به حوادث بزرگ
- 139 . به هنگام شورى
- 140 . در نهى از غيبت مردم
- 141 . درباره نهى از غيبت
- 142 . درباره نيكى به نا اهل
- 143 . در طلب باران
- 144 . فضيلت خاندان پيامبر
- 145 . در فناى دنيا
- 146 . راهنمائى عمر
- 147 . در هدف از بعثت
- 148 . درباره اهل بصره
- 149 . پيش از وفاتش
- 150 . اشارت به حوادث بزرگ
- 151 . فتنه هاى آينده
- 152 . ستايش خدا
- 153 . در فضائل اهل بيت علیهم السلام
- 154 . در آفرينش خفاش
- 155 . خطاب به مردم بصره
- 156 . سفارش به پرهيزكارى
- 157 . پيامبر و قرآن
- 158 . خوشرفتارى خود با مردم
- 159 . در بيان عظمت پروردگار
- 160 . در بيان صفات پيامبر
- 161 . چرا خلافت را از او گرفتند؟
- 162 . در توحيد الهى
- 163 . اندرز او به عثمان
- 164 . آفرينش طاووس
- 165 . تحريض به الفت با يكديگر
- 166 . در ابتداى حكومتش
- 167 . پس از بيعت با حضرت
- 168 . هنگام حركت به بصره
- 169 . چون به بصره نزديك شد
- 170 . در آغاز نبرد صفين فرمود
- 171 . درباره خلافت خود
- 172 . شايسته خلافت
- 173 . درباره طلحه
- 174 . موعظه ياران
- 175 . پند گرفتن از سخن خدا
- 176 . درباره حكمين
- 177 . در صفات خداوند
- 178 . پاسخ به ذعلب يمانى
- 179 . در نكوهش يارانش
- 180 . پيوستگان به خوارج
- 181 . خطاب به نوف بکالی
- 182 . آفريدگار توانا
- 183 . خطاب به برج بن مسهر
- 184 . به همام درباره پرهيزكاران
- 185 . در وصف منافقان
- 186 . در ستايش خدا و پيامبر
- 187 . بعثت پيامبر و تحقير دنيا
- 188 . در ذكر فضائل خويش
- 189 . سفارش به تقوا
- 190 . در سفارش به ياران خود
- 191 . درباره معاويه
- 192 . پيمودن راه راست
- 193 . هنگام به خاكسپارى حضرت فاطمه زهرا سلام الله علیها
- 194 . پرداختن به آخرت
- 195 . پرداختن به آخرت
- 196 . خطاب به طلحه و زبير
- 197 . منع از دشنام شاميان
- 198 . بازداشتن امام حسن علیه السلام از ...
- 199 . درباره حكميت
- 200 . خانه علاء حارثى
- 201 . در باب حديثهاى مجعول
- 202 . در قدرت خداوند
- 203 . در نكوهش اصحاب
- 204 . آفريدگار بى همتا
- 205 . در وصف پيامبر و عالمان
- 206 . نيايش
- 207 . درباره صفين
- 208 . گله از قريش
- 209 . عبور از كشته شدگان جمل
- 210 . در وصف سالكان
- 211 . در ترغيب يارانش به جهاد
- 212 . تلاوت الهيكم التكاثر
- 213 . تلاوت رجال لا تلهيهم...
- 214 . تلاوت يا ايها الانسان...
- 215 . پارسائى حضرت على علیه السلام
- 216 . نيايش به خدا
- 217 . نكوهش دنيا
- 218 . دعائى از آن حضرت
- 219 . درباره يكى از حاكمان
- 220 . در توصيف بيعت مردم
- 221 . درباره تقوا
- 222 . در ذوقار
- 223 . با عبدالله بن زمعه
- 224 . در باب زيانهاى زبان
- 225 . چرا مردم مختلفند؟
- 226 . غسل و كفن كردن رسول خدا
- 227 . در ستايش پيامبر صلی الله علیه و آله
- 228 . در توحيد
- 229 . در بيان پيشامدها
- 230 . در سفارش به تقوا
- 231 . توصیف ايمان
- 232 . سفارش به ترس از خدا
- 233 . در حمد خدا و لزوم تقوا
- 234 . خطبه قاصعه
- 235 . سخنى با عبدالله بن عباس
- 236 . در حوادث بعد از هجرت
- 237 . در كار خير شتاب كنيد
- 238 . درباره حكمين
- 239 . در ذكر آل محمد علیهم السلام